دلم می خواهد دیگر خجالت نکشم, حال و هوای دخترانگی ام را فراموش نکنم
.بی تا بیهای بی اغوش را .. بی همدم بودنهایم را .. بچه نداشتنم را ..
تنهایی سختم را ...
دلم می خواهد دیگر خجالت نکشم, حال و هوای دخترانگی ام را فراموش نکنم
.بی تا بیهای بی اغوش را .. بی همدم بودنهایم را .. بچه نداشتنم را ..
تنهایی سختم را ...
مقدمه کتاب شعر گاهی
شاعر الهه فاخته
با احترام,
تقدیم به تمام دوستداران شعر پارسی
و تمام کسانی که احساسات زیبایشان,
آرامش جان
همسفران زندگیشان شده است .
یا حق!
الهه فاخته
به نام خالق سلطان قلبها
الله
خدایا از تو چه پنهان ؟!
….. نگرانم
تو که کنارم هستی نمی ترسم ، اما عجیب نگرانم!
بنشینی!
میدانم محال است تو کنارم باشی و ساکت
این را هم خوب میدانم، رفاقت کردی که اسمت را رفیق گذاشتم آن هم تنها رفیق …
.قلب است دیگر
شکسته است
لبه اش تیز است
گاهی خودم را می خراشد
من امید نمی خواهم یقین میخواهم
بارالها ارامم کن …
آمین
مقدمه کتاب شعر جونی جونی
شاعر الهه فاخته
با نام او
ماه
ماه تابان
سلام
هربار که در اسمان بی کران الله، قرص کامل میشوی دستم را روی قلبم می گذارم و شروع می کنم به دعا کردن و ارزو کردن.
دستانم گرم میشود
ارام و سبک می شوم
دقیقا مثل ان هنگام که حقیقتی فاش می شود و ادم خیالش راحت می شود ، حق گرفتنی است…
یک روز در خانه دلم نشسته بودم . با یک خرمن اخم . با کلی گلایه
از خدا . ناگهان در خانه دلم را زدند من که عادت داشتم در را همیشه باز
کنم به روی همه و همه چیز ناگهان صورت معصوم کودکی را دیدم .