شعر نو عشق یک طرفه
از کتاب و شاید عشق یک
شاعر الهه فاخته
من در سجده
آرزو دارم که به مرادت برسی
گاهی از سختی این روزبه درد آمده ام
گاهی از بودن خود خسته شدم
گاهی انگار نباشم که نبینم, و نبینند هیچ کس و هر کس و ....
گاهی از دردو بلا داد زنم
گاهی از بی دلی این دل آدم ، لب فریاد زنم
من همان شمع بی اشک شدم
که کسی گریه ندید ، روز ندید ، ماه ندید
افتادن این نهال تازه به آغاز ندید
بقیه شعر عشق یک طرفه در ادامه مطلب
من در سجده , آرزوی شادی قلب تو را می خواهم
من که اینجا .. با لبخند خدا خوابیدم
شوق رؤیای تو را می جویم
و تو ای شاه پری , می فشاری غم بی پایان دلم را... .
من در سجده
آرزو دارم که به مرادت برسی
گاهی از سختی این روزبه درد آمده ام
گاهی از بودن خود خسته شدم
گاهی انگار نباشم که نبینم, و نبینند هیچ کس و هر کس و ....
گاهی از دردو بلا داد زنم
گاهی از بی دلی این دل آدم ، لب فریاد زنم
من همان شمع بی اشک شدم
که کسی گریه ندید ، روز ندید ، ماه ندید
افتادن این نهال تازه به آغاز ندید
و تو ای شاه پری
تو تمام زیبایی خاطراتم شده ای
چشم های قهوه ای ام , گاه پر از راز شود
گاه پر از اشک شود
گاه آیینه ، روی دیوار .. تاب ندارد که بگوید , راز چشمان مرا !
بنمای رخ که در این رخ .. غم و اندوه گران است
بنمای رخ که در این غمزده کلبه من , غباری ننشانم
هرکس و هیچ کسم در کلبه من راه ندارد
این زمان است اگر توبه کنی یا نکنی
برگ زردی بنماید که ببینی چه شود آخر زایش برگ !
بنمای رخ .. که رخ دلداده من , رنگی از شعر خداست
گرچه من طالب رفتن شده ام
ولی .. دل اسیر است خدا .. دل تنهاست خدا
من نگویم چه شود ! ... من نگویم چه کنید !
ای خدا
همسفران ... راه آزار گرفتند
ولی .. منِ تنها چه کنم ؟!
ای خداوند بزرگ , شاه دل را چه کنم !
آخر راه تویی
مقصد و پایان، ناکجا ، هر چه زمان
ابد و ازل و آخرو پایان .. که تویی
پس چرا ، این دل من پر زغم گشته خدا؟!
پس چرا ، من شدم شرمنده احوال گناه دگران؟!
ای خدا مرهم این تیغ که سالهای زیاد ...تن و جان مرا برآشفت ، کجاست ؟
خسته ام از تن خویش که گاهی اسیر بی طاقتی تشنگی است
و گاه تا خوراکی نخورد باز نگردد به زمان
خسته ام چون مرغکی بال شکسته در کنج قفس
پرو بالی که نمانده ..
آنقدر بال زدم که ریخت ، آن چه گفتند لباس است خدا .
این غم ، آتش زده روح مرا
ای خدا،آن تنهائی مطلق که وجودش شده گنگ
راز دلتنگی من گشته
نشئت زندگی ام .. تو شده ای
راز ماندن من .. تو شده ای
ای خدائی که بزرگی .. داد من را بستان
بنده غریبم ،
- شاعر: الهه فاخته
-
شعر نو عشق یک طرفه
-
1391/03/04