فالی گرفتم و
عکس یار دیده ام در آن
عکسی با ناز .. قد بلند , خو شسیما !
در فال هم طنین نگاهش شده عیان
این یار خوش زبان
بُرده دل از دل فال من
گرچه به این حکایت تلخ قانع ام
"معشوق شاید, قلبش در گرو یار دیگر است "
اما اگر زنده ام بخاطر عشق است و ب یهوس ..
دل خود به دل معشوق سپرده ام
میترسم از این که روزی ...شخص دیگری
دل به دل یار من دهد
سبقت از این خیال واهیِ همیشه سخت
گرفته ز من سکون و سکوت را !
ای مرغ بخت .. پس کی به رام دلم شوی ؟
ای فاخته , این حکایت تلخ با وصل شکر شود ..
- شاعر الهه فاخته
- کتاب شعر فاخته
- شعر شماره 12