این تفرقه بین من و تو
خو ش خبریست
به خاطر این دل , به فریاد برس
روزی که بگویی , گنه کار نبودم
مشتی گِل تازه, به سر خواهم زد
تا بدانی که هراس از گِل نیست
خدایا نظری بر من سرگردان کن
گر تو خواهی گِل سر, یک گلستان بشود !
زاهد چشم عیان
قطامه تاریخ.... قاتل جان من است
زاهد, به حقیقت این دل شده بیدار
تو که تاییدکنی,
دیگر چه هراسی از زخم حسود است ؟
این تفرقه بین من و تو
در گرو عدل خداییست
بازگرد که فاخته , عاشق مادرزاد است
شاعر الهه فاخته
کتاب شعر فاخته
شعر شماره 17