شعر سپید کوتاه شماره 4
دفتر شعر 1394
شاعر الهه فاخته
سادگیهایم کجاست ؟
نه لباس است که با بادی گم شود از رخت آویز!
و نه برگی که پاییز, تمامش بکند از شاخه !
سادگی هایم, در چشمان سیاهم پیداست !!!
دل خوریهایم , اندوهم , و تمام سخت یهایم
در نگاهم پیداست , ...
زیر غرور ابروهایم !
برای دیدن قلبم , فقط به چشمهایم بنگر
و باور کن قلبی در امتدادش , هنوز زنده است !
جمعه : 29 / 12 / 1
الهه فاخته
شعر سپید کوتاه شماره 5
دفتر شعر 1394
شاعر الهه فاخته
رنگ چشم هایت را که دیدم
فرار کردم از تمام برگ های سبز
چشم به زمستان گشودم
تا نبینم سبزی بهار چش مهایت را !
در دفتر نقاشی, گُلِ بی برگ کشیدم
و امروز
شعرم را در دفتری نوشته ام که جلدش سبز است !
انگار هر چه بیشتر فرار کنی
بیشتر به دنبالت می دود آنچه نمی خواهی !
یک روز دفتر خاطراتم به رنگ چشمانت بود
سالها با من بود
خاطرات ... بین بر گهای سپیدش , خوابید !
ورق که می زنم , بوی تو را می دهد , بوی دیدار آن روز !
و امروز گفتم دفتری بخرید 200 برگ
دفتر, سبز رنگ شد
تا دیدم , یاد چشمان تو افتادم
قلبم برای لحظه ای ایستاد
آخر ... قلبهای شکسته ... تپیدنشان فرق دارد !
الهه فاخته
جمعه : 29 / 12 / 1393