شعر سپید شماره 10
دفتر شعر 1394
شاعر الهه فاخته
1394/1/15
قلقلک میدهد بازوهایم را... بیداری !
زیر گوشم میخواند : چای, چای داغ !!!
چشمهایم رنگ خوابیدن شده است
آسمان, آرام است
و تمام خانه ها, چراغهایشان واقعا خاموش است !
یادم می افتد , فردا روز دیگری خواهد بود
شوق دارم
چون مادری که منتظر تولد فرزندیست
شاید یک کتاب, بهانه ای باشد
برای تولد یک عشق !
وای ! بیداری, خوابم می آید ....
کمی آن طرفتر بایست !
روزگارم سخت است , خوابم می آید !
خوابم می آید ...
الهه فاخته