روزهای کرونایی دلنوشته های روزانه من 2 باران

loading...

الهه فاخته

باران می بارد , بی وقفه , آرامِ آرام ! تمام شهر را ملودی انگشتان باران روی زمین و برگهای درختان پر کرده است , انگار همه جا پر از آرامش شده است ! اشک در چشمانم حلقه زده است , چه مهربان خدایی که بهار

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 129 دوشنبه 04 فروردین 1399 نظرات (0)

باران می بارد , بی وقفه , آرامِ آرام !

تمام شهر را ملودی انگشتان باران روی زمین و برگهای درختان پر کرده است , انگار همه جا پر از آرامش شده است !

اشک در چشمانم حلقه زده است , چه مهربان خدایی که بهار را به پشت پنجره های تک تکمان آورده است . او را سپاس و صدهزاران بار سپاس !

 

صبح صدای لاالاه الا الله برخواست , و دیروز هم , در کوچه پیرمردی از دنیا کوچ کرد , همان پیر مردی که آخر عمری از دوربین هایش رفت و آمد اهالی کوچه را چک می کرد و به آنها تهمت می زد!

انگار هیچ گاه نخواهد مرد , و من امروز با صدای نوحه از خواب برخواستم , حسین را صدا می زد ! دیگر نفهمیدم با صدای صلوات دوباره سکوت شد و من دوباره خوابیدم .

صدای گریه زنی را شنیدم , چادرش را به نیمه صورتش گرفته و آرام آرام گریه می کرد مثل یک گنجشک کوچک که از زیر باران مانده است , آن پیرمرد شاید برای اهالی کوچه خوب نبود , و خیلی ها می گفتند آدم خوبی نیست , اما آن زن ... آن زن با رفتنش آرام آرام گریه می کرد و اشکهایش را پاک می کرد , شاید ... سایه بانش بوده ؟ هر چند شکسته وبد , شاید با او خوب بوده , قضاوتش نمی کنم .. او با تمام رفتارهای غیر قابل تحملش رفت , به یکباره رفت و مرگ دقیقا زمانی به سراغ آدم می آید که فکرش را هم نمی کند !

 

هر صبح به این امید از خواب بیدار می شوم که تعداد بیماران کمتر می شود اما می بینم تمام نمی شود , و این سفرها این کم تحمل بودن ها !

 

... ادامه دلنوشته روزهای کرونایی  ... 

 

راستش این روزها , روزهای انسان شناسیست , کسانی که مراعات نکرده اند و به سفر رفته اند همان کسانی هستند که زود تسلیم می شوند همانهایی که با یک ساندیس و کلوچه گول می خورند و یک جمعیت را به خطر می اندازند و بعد حسابی می خندند و سرنوشت بقیه برایشان مهم نیست فقط خودشان .. دقیقا مثل گربه ها که عاشق خانواده خود هستند حتی جانشان را برای فرزندانشان می دهند اما کوچکترین معرفتی برای دیگران ندارند !

آنها هم چون گربه سانان , گربه صفت هستند , به وقتش خودشان را ملوس ومظلوم می کنند اما ... کافیست موضوعی درباره دیگران پیش بیاید فوری پشت می کنند ( هنوز خنده آن زن را در تلوزیون فراموش نکرده ام که ما نگرفته ایم اگیر بیمار شویم بر می گردیم هر هر هر ) این دیگر مسئله بی سوادی و بی فرهنگی نیست ! اینجا مسئله گربه صفتی ست که آیا اینگونه تربیت شده اند یا تحت تاثیر بقیه رشد یافته اند ؟ یا ناقص فهمیده اند ؟

 

از اینها که بگذریم هنوز باران می بارد , پنجره ها را بستم تا گلهایم سردی را نچشند , چرا که سرما دشمن بزرگی برای زندگی گیاهانم هست ! اما بوی باران از بین درزهای پنجره هم چون بوی عود خانه را پر کرده , انگار آنسوی پنجره هم مه گرفته است . 

 

امروز در گوشه سبز خانه ام روی صندلی راک نشستم و کتاب « ورونیکا تصمیم می گیرد » را می خواندم , قلم روان نویسنده من را وارد دنیای خود کرد !

و چه آرامشی از خواندن کتاب , تا بحال اینقدر از خواندن کتاب آرامش نگرفته بودم !

 

باران هنوز هم می بارد !

و من این روزها که بهار دستان مهربانش را به روی موهای من هم کشیده است می خواهم کمی به جوانه های درخت از پشت پنجره نگاه کنم و شکر کنم که سلامت هستم , می توانم به کوه بروم و مثل سالهای گذشته درد مزمن سینه را نداشته باشم و بتوانم عمیق تر نفس بکشم بدون آنکه سرفه کنم , به راحتی ورزش کنم و بتوانم روی دو پای خود راه بروم , خرید کنم , و بنویسم ... ! 

 

این روزها آرامش زیادی به لطف مهربان خدایم , نصیبم شده است !

این روزها بیشتر به خود می رسم , بیشتر به خودم نگاه می کنم , بیشتر حواسم به خودم هست ! و یادم افتاده چه قدر از خود غافل بوده ام !

 

باران هنوز هم می بارد !

 

ساز خداوند هنوز خاموش نشده است , او می خواهد بندگانش آرام بگیرند و به خود بیاینند , چه مهربان خدایی دارم ! که عاشقانه یک روز تمام برای من وتو با صدای باران می نوازد !

نمی دانم باید چه کنم , نمی دانم گربه ها را چگونه می توان ساکت کرد انگار نیمی از آنها باید بمیرند تا درس عبرت بقیه شوند ! 

این روزهای کرونایی مرا هم بی تاب کرده است و هم دلتنگ , دلتنگ خاطرات خوب که تکرار نمی شود ! اما ذوق هم دارم , ذوق برای آمدن بهار , و دیدن زندگی دوباره شاخه های خشک , برگ های نوپا , آه چه زیباست آسمان 

باران هنوز هم می بارد ! 

و چه بوی دل انگیزی خانه ام را پر کرده است 

به خدایم ایمان دارم و دعا می کنم خداوندا این بیماری را ریشه کن کن , خوب ها را از دنیا نبر , لطفا بدها را از دنیا ببر , می دانم باید بد باشد که خوب را بهتر بشناسیم و قدرش را بدانیم اما اگر می شود بیشتر بدها را ببر 

الهی آمین 

دلنوشته های روزانه 

نویسنده الهه آجرلو- فاخته

کپی از متن,شعر و دلنوشته ها با ذکر اسم الهه فاخته امکان پذیر است .... از اینکه حق کپی رایت را رعایت میفرمایید بی نهایت سپاسگزارم♥ برچسب ها: کرونا , دلنوشته های روزانه من ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟