عاشقانه غمگین متن و شعرنوشت
کتاب عاشقانه هاییاز جنس همدردی
نویسنده الهه فاخته
یکی بود , یکی نبود ,
غیر خدا فقط عشق بود و قلب .
من و تو بودیم و کلی رویا , کلی صدا , کلی خاطره , کلی احساس ,
انقدر زیاد بود خنده هامون , گریه هامون ,
انقدر زیاد بود غصه هامون که تا بخودمون اومدیم دیدیم قلبهامون پر شده از من و تو .
میگن قلبهای بزرگ زیاد سختی میکشن,
میگن قلبهای بزرگ لیاقت بهترینها رو دادن .
بقیه عاشقانه غمگین شعرنوشت رفتن در ادامه مطلب
اما انگار یادشون رفت ,
اگه عشق بورزی و مهربونی کنی هم قلبت خیلی بزرگ میشه , خیلی بزرگ میشه ,
و وقتی یهو میذاری میری آخه من با این قلب بزرگ و سنگین چیکار کنم ؟
چجوری اونو با خودم همه جا ببرم ؟
چجوری آسمونو نبینم که باهم ستاره هاشو میشمردیم .
چجوری گل ها رو بو نکنم وقتی به هم هر روز یه شاخه گل میدادیم ؟
چجوری به زمین نگاه نکنم که روش میدویدیم ؟
گوشهامو بگیرم تا صدای خنده ها رو نشنوم؟
آخه خنده تو زیباترین خنده بود , گریه های تو بزرگترین مصیبت !
نمیدونم چی شد , چی خرابش کرد , آه
- عاشقانه غمگین شعرنوشت رفتن شماره 1
- نویسنده الهه فاخته
- کتاب عاشقانه هاییاز جنس همدردی