کرونا فرشته مرگ یا تلنگر به خود آمدن - دلنوشته

loading...

الهه فاخته

با نام پروردگار مهربانم  که این روزها با خیال راحت اسمش را به زبان می آورم  این روزها , همان روزهاییست که آرزو می کردم , از زبان هر انسانی بشنوم . خدا ... خدا ... خدا    چیزی ک

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 171 یکشنبه 18 اسفند 1398 نظرات (1)

با نام پروردگار مهربانم 

که این روزها با خیال راحت اسمش را به زبان می آورم 

این روزها , همان روزهاییست که آرزو می کردم , از زبان هر انسانی بشنوم . خدا ... خدا ... خدا 

 

چیزی که این روزها ترس در دل آدمها انداخته است یک موجود بسیار کوچک و مرموز است که با چشم قابل دیدن نیست ... کرونا !

یاد همان کودک تنهای گم شده ای می افتم که از ترس اطرافیانش , به جاهایی می رود که نمی داند و فقط می رود و از ترس دیگران آنقدر به اینور و آنور می خورد که می شکند و می شکند و می شکند !

 

راستش این روزها چیزی که مردم را ترسانده است ویروس نیست ! آنها از مرگ می ترسند . 

بعضی از آدمها از ترس مرگ , مبتلا می شوند و اکثرشان می میرند !

بعضی از آدمها از جدی نگرفتن مرگ 

بعضی از آنها بخاطر خود را  به نشنیدن و ندیدن زدن 

بعضی دیگر هم از ترس از دست دادن عزیزانشان شاید هم عزیزترین های زندگیشان بعد از مرگ !

 

یادم می آید سالهایی از زندگی ام را که هرگاه حرف از خدا می زدم , همه به من هجوم می آوردند و من مجبور بودم برای اینکه در این جمع شبیه آنها نشوم بیشتر به ایمان و چهارچوبش وفادار باشم 

سالها گذشت و دنیا تغییر کرد یا آدمها , دیگر کسی به دین من و این که چقدر خدا را صدا می زنم زیاد کاری نداشت و من هم کمی از چهارچوب دین خود به تعادل رسیدم . گذشت و گذشت و دیگر فهمیدم انگار گوش ها کر شده اند و اگر گاهی از خدا می گویم کسی اهمیت نمی دهد اما راستش گاهی به خود می آمدم که مبادا از اصالت خود خارج شوم ! و دعا کردم .. از خداوند خواستم به من این بنده فراموشکار همیشه هوشیاری دهد و اگر او را فراموش کردم , مرا دور شده از خود نبیند و دستانم را رها نکند و اجازه ندهد از زبانم اسم او فراموش شود و این شد گاهی ناخواسته اسم خدا را می آورم و نشانه ای به من می فهماند که یار همیشگی ام را فراموش نکنم 

ذکر می گویم , دعا می کنم و مدام صدایش می کنم تا نکند فراموشی ام لحظه ای او را در ذهنم خاموش کند . 

صبح ها به خدایم سلام می گویم و شب ها شب بخیر می گویم !

گلی را می خرم نظرش را می پرسم , و برای شروع تمام کارهایم بسم الله می گویم و این برایم شده است یک عادت , عادتی شیرین . 

این لطف خداوند است که به این بنده کوچک اجازه داده است تا هر روز بارها صدایش کنم . در شادی و غم صدایش کنم و شکر از کلامم نیافتد !

 

راستش یاد این روزها افتادم 

این موجود کوچک گم شده , از ترس نمی داند کجا برود فقط یک جای سرد می خواهد که برود و زندگی اش را شروع کند و ادامه دهد اما همه دنیا بله همه دنیا را بهم ریخته است !

اول همه مراقب هستند هر کسی از راه می رسد یک نصیحت می نویسند , گاهی یک دین می شوند , یک گروه می شوند و هدفشان فقط یک چیز است 

پیروزی در برابر مرگ .. !

اما ... 

دیگر کسی نمی گوید مگر خدا نمی بیند , دیگر کسی نمی گوید خدا کجاست!  یک شعار در جهان پیچیده است , خدایا کمکمان کن ! خدا این موجود کوچک را نابود کن ! و این شعار ... سالهاست انتظار شنیدنش را داشتم !

 

این موجود کوچک هم ترسیده است هم می خواهد زندگی کند اما به کم قانع نیست میخواهد بیشتر و بیشتر شود و با بیشتر شدنش همه را به کشتن می دهد !

ترس یعنی , نبودن قدرت .. قدرت واقعی .. 

ترس یعنی , مبدا قدرت را انکار کنی .. و به داشته های خودت بنازی و خودت را خدای همه موجودات بدانی !

 

ترس یعنی یک نه بزرگ و محکم به تمام اتفاقات و معجزاتی که از سمت خداوند می آید .

حالا دیدی ؟

تو هم ترسیدی !

 

 

این موجود زنده , هیچ کسی را نمی شناسد و فقط به فکر خودش است , به بدن هر کس که بخواهد وارد می شود و کوچکترین غفلت , خانواده اش را بیشتر می کند چون میل به زندگی دارد.

 

این روزها دیگر کسی نمی تواند بگوید , من نمی میرم چون می خواهم نمیرم یا چون قدرت دنیا دست من است یا چون من سلاح دارم یا چون من ثروت دارم یا چون من خاص هستم , این روزها همه می دانند هر کسی را که فکرش را هم نمی کردند گرفته است و مرده است اما کسانی هم بوده اند که گمان می رفته است می میرند اما زنده مانده اند . دیگر آنچه در قلبشان با خدا می گذرد خلوتی پنهانیست ! 

بنگر تو چه می اندیشی ! 

 

بیایید خدا را همیشه یاد کنیم 

بیایید هیچ گاه خدا را از یاد نبریم 

بیایید از خودمان دور نشویم 

در خودمان پوچ نشویم 

اسیر , تکبر و خودخواهی و خودپسندی و حرص خود نشویم 

 

ببین این موجود زنده , چگونه انتخاب می کند و چگونه فرشته مرگ شده است !

کرونا , عزیزانم را نادیده بگیر , من می خواهم چون خدا را باور دارم 

یا حق

الهه آجرلو - فاخته 

اسفندماه 1398


کپی از متن,شعر و دلنوشته ها با ذکر اسم الهه فاخته امکان پذیر است .... از اینکه حق کپی رایت را رعایت میفرمایید بی نهایت سپاسگزارم♥ برچسب ها: ویروسی به نام کرونا دلنوشته الهه فاخته , کرونا ,
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سودا در تاریخ 1398/12/20 و 23:18 دقیقه ارسال شده است

بسیار دلنوشته زیبایی بود کاش همگی میدونستیم خدا مارومیبینه و کمی مراقب رفتارمون بودیم


کد امنیتی رفرش
الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟