دلنوشته کرونایی از روزهای کرونایی من 4

loading...

الهه فاخته

دلنوشته کرونایی شماره 4 نویسنده الهه فاخته   امروز 21 فروردین ماه است اما در تهران برف میبارد . البته اینجایی که من هستم دقیقا وسط شهر تهران است و فقط باران می بارد شاید هم دانه های برف بسیار

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 219 پنجشنبه 21 فروردین 1399 نظرات (1)

دلنوشته کرونایی شماره 4

نویسنده الهه فاخته

 

امروز 21 فروردین ماه است اما در تهران برف میبارد .

البته اینجایی که من هستم دقیقا وسط شهر تهران است و فقط باران می بارد شاید هم دانه های برف بسیار ریز باشند من هنوز دستم را از پنجره بیرون نبرده ام . 

فقط کمی پنجره را باز کرده ام . تا باد مهربانیش را به گلهایم تمام کند . 


باد که بی حوصله باشد , به هر چه که سر راهش بیاید سیلی می زند اما بسیار مهربان است حالش که خوب باشد همه را می بوسد و نوازش می کند . و الان بهار است فصلیست که حال باد خوب است!

و امروز از همان بهارهاییست که مدام ميبارد و رنگ خود را , بوی خود را از بین درزهای پنجره به داخل خانه ها می‌پراکاند 

نمی دانم خوشحال باشم یا ناراحت !

خوشحال از اینکه امسال با کلی نعمت و مهربانی خداوند شروع شده است 

و ناراحتی از اینکه برف برای زمستان است و تا زمانیکه هوا سرد باشد این ویروس کرونای راحت طلب از دیار من نميرود !

 

 

بقیه دلنوشته کرونایی از دلنوشته های روزانه من در ادامه مطلب

 

این روزها کارهای ناکرده بسیاری کرده ام مثلا همین سایت را آبدیت کردم , کاری که چند سال است فرصت نکرده ام . 

قلمم سبز شده و می‌روید !

این روزها کلی تحول در منزل خود داشته ام , قلمه زده ام , روزهایم شبیه روزهای بازنشستگیست با انرژی جوانی , که دلم می خواهد دوباره دخترانم را ببینم !

 

این روزها بی پولی هم اذیتم می کند , چند ماه است که حقوق نگرفته ام و نمی شود به جایی اعتراض کرد چون اصلا قرار دادی نبسته ام 

 

هوای خوبیست ! با صدای باران می خوابم , غرق در لالایی باران می شوم . تگرگ می آید , سرما گاهی , برف هم که امروز آمد , روز آفتابی کم است شاید دو یا سه روز تا امروز و این هوا می گوید از پشت پنجره به من بنگر !

شاید هم خدا نگران حال ماست ! 

بهرحال خدا هم ذاتی دارد , به انسان با شکوه دو قدرت بزرگ داده است که در مقاله ی بعدی درباره اش صحبت می کنم . 

خوشحالم که گلهایم بهار را به من نشان دادند . و من این مدت بدون هیچ دغدغه ای در حال پر کردن روح خود هستم . 

من خدارا دوست دارم و می دانم که اوهم مرا عاشقانه دوست دارد !

شاید همه این روزها بخاطر این است که به کارهای نکرده ام برسم و بعدش دوباره وقت نشود و دیر شود . یا آنکه خدا دستش را جلوی سینه ام نگه داشته که بس است این قدر دویدن حالا وقتش شده کمی به خودت برسی عزیز دلم !

 

و من مثل روزهای اول جوانی ام نیمه پر لیوان را می بینم , بجای ناله کردن لحظات نو می سازم ♥

 

مهربانانم برایتان آرزومندم روزهای شاد و خوبی داشته باشید 

خدا را فراموش نکنید 

اینقدر از خدا طبکار نباشید 

این ما هستیم که میسازیم پس باید تاوانش را بدهیم . وقتی گند می زنیم می گوییم خدا کجاست وقتی شاد هستیم و میسازیم نمی گوییم خواست خداست می گوییم مننننننننننن من من ساختم , 

یادم هست یک روز یک نفر گفت چقدر به خدا وابسته هستی , مدام می گویی خدا داد , خدا بدهد , از خدا می خواهم 

من به خودم گفتم مگر چه عیبی دارد ؟ خدا که تمام نمی شود . از خدا می خواهم به من می دهد و من هم تلاش می کنم و او همراهم است مگر بد است ؟ او را حامی تک تک لحظاتم می دانم ♥

خدا را شکر می کنم و به شدت بنده ای سپاسگزار هستم و چه آزمون ها داده ام . 

 

این روزها را زیبا می بینم !

نهار می پزم , خانه را مرتب می کنم , اتاق گلهایم را تغییر می دهم , کلی کارهای خوب , و پر انرژی ! می نویسم , کتابهایم را سامان می دهم و این بین به کارهای دیگر هم می رسم . 

خدا را به اندازه تک تک ذرات آفرینشش شکر می گویم و چه کسی می تواند جز من این مدل شکر را بجا آورد ؟ میمون ها یا پرنده ها ؟

این روزها هم می گذرد و من خوشحالم که دارم تلاش می کنم و خاطراتم خاطرات خوبی خواهد شد , دستم را پشت دخترانم می گذارم و هولشان ميدهم و آنها وقتی سی ساله شدند می فهمند من چه کرده ام !

 

این نوشته را درحالی به پایان می برم که صدای موذن می‌آید !

و من مثل همیشه آرام می‌گیرم به وقت اذان با صدای اذان , مثل پرنده ای که عاشق پرواز است ! مثل گلهایم که عاشق من هستند ! مثل باران که عاشق گوش های ماست , عاشق جسم ماست تا ما را ببوسد و غرق در خود کند ! مثل آفتاب که عاشق مهربانیست و از درون خود به برون ميتابد و متوجه تمام شدن عمرش نیست !

 

برایتان آرزومندم روزهای خوب بسازید 

نگران نباشید 

دست بالای دست بسیار است 

با کمی اندیشیدن و کتاب خواندن و قوه خلاقیت , پروفسور نخواهید شد , فقط در آرامش و لذت به رویتان باز خواهد شد و من در این باره هم مقاله ای خواهم نوشت . 

زنده باشید و روحتان سرشار از نور و خوبی 

یا حق 

  • الهه آجرلو-فاخته 
  • بهار 1399
  • دلنوشته کرونایی از دلنوشته های روزانه من 

کپی از متن,شعر و دلنوشته ها با ذکر اسم الهه فاخته امکان پذیر است .... از اینکه حق کپی رایت را رعایت میفرمایید بی نهایت سپاسگزارم♥ برچسب ها: دلنوشته کرونایی , کرونا , دلنوشته کرونا , دلنوشته هایی از کرونا ویروس , کرونا از دلنوشته های روزانه من ,
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط ستی در تاریخ 1399/01/21 و 23:05 دقیقه ارسال شده است

این دلنوشته زیبا بسیاااار به دلم نشست . انشالله هرچه زودتر این ویروس کرونا ریشه کن بشه . هرچه ظلم و بدی هم هست ریشه کن بشه


کد امنیتی رفرش
الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟